مدح و شهادت امام حسن عسکری علیهالسلام
شاعر : امیر عظیمی
نوع شعر :
وزن شعر : مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن
قالب شعر : مربع ترکیب
ای آفـتـاب، سـایـه نـشـیـن جـمـال تـو ای عمر خضر، بسته به آب زلال تو
ای نـیـستی خـلـق دو عـالـم، زوال تو ای هست و بودِ خلقت و هستی، وبال تو
مائـیم در حریم تو، داریم چـشم لطف
از دامن کـریـم تو داریـم چـشم لطـف
اینجا مـقـربان، صُلحا صف کشیـدهاند پیغـمبران حق، شهـدا، صف کشیـدهاند
آقا ببـین چـقـدر گـدا صف کـشیـدهانـد در «سُرّ مَن رأیِ» شما صف کشیدهاند
تا که شـونـد جـزو گـدایـان حـضرتت
روزی خورند از نمک و نان حضرتت
ای سامرات، گـلشن زیـبای اهـل بیت گـلـدستهات، بهـشت دِلارای اهل بیت
دور ضریح، در حرمت، جای اهل بیت از نسل توست «مهدیُ مِنّایِ» اهل بیت
امشب که ما به روضۀ تو مشتری شدیم
مشغـول ذکر یاحسن العـسگری شدیم
کعبه در این دیار به دورت طواف کرد پای همین مزار به دورت طواف کرد
روزی هزار بار به دورت طواف کرد با قلب داغدار به دورت طـواف کـرد
ای قبله گاه یار، به دور خودت بچرخ
حج را بجا بیار، به دور خودت بچرخ
ای آنکه چـشم دهـر برایت گـریـستـه در آسـمـان دو نهـر بـرایت گـریـسـته
جـبریـل بـحـر بحـر بـرایت گـریستـه مسـموم زهـر، زهـر بـرایت گریـسته
آقای من، نلرز، به دور خودت نپـیـچ
بر خویشتن نلرز، به دور خودت نپیچ
آقا تو هـم ز سـمِ جـفـا، تشنه لب شدی آزرده زهر قلب تو را، تشنه لب شدی
رفته دلت به کـربـبلا، تـشنه لب شدی با یـاد دست های جـدا، تشنه لب شدی
در ظـلّ آفـتاب لبـش تـشنـه مـانده بود
پـورِ ابـوتـراب، لبـش تشنه مانـده بود
آقـا بـنـوش آب گـوارا، بـگـو حـسیـن بگـذار سر به دامن مولا، بگو حـسین
آسـوده سیـر کن به ثـریّـا، بگو حسین مهدی کنار توست، همین جا، بگو حسین
او آمده است رخت عزا را به تن کند
آمـاده اسـت تـا بـه تـن تـو کـفـن کـنـد
کرببـلا، حـسین، دریـغـا کـفـن نداشت اصلاً کفن که جای خودش، پیرهن نداشت
جز زخمِ تیر و نیزه شکسته، به تن نداشت "هذا قلیل"، پس به گمانم بدن نـداشت
جـسـمی که پـایـمال سم اسب ها شود
باید که سهم خـاک شود، بـوریـا شود
|